10 پدر برتر تاریخ بازی های ویدیویی

به گزارش سفر به کیش، به تصویر کشیدن رابطه میان پدر و فرزند و تمرکز بر فراز و نشیب های عاطفی آن همواره از قدرتمندترین ابزار قصه گویی بوده است. صنعت بازی های ویدیویی هم در سال های اخیر با بهره گیری از این طرح روایی دست به خلق آثاری بیادماندنی زده که به لطف تاثیرگذاری چنین پیوند یکتا و بی بدیلی، بی شک تا سال های طولانی در قلب مخاطبان طنین انداز خواهد شد.

10 پدر برتر تاریخ بازی های ویدیویی

البته شایان ذکر است که از ادیپوس افسانه ای و پدرش لایوس گرفته تا متغیرهایی که رابطه دارث ویدر و پسرش لوک اسکای واکر را در برهه مدرن تحت الشعاع قرار دادند، تاریخ تمدن و هنر پر از پدرهایی ست که با کم خردی و بی رحمی زندگی فرزندان خود را به نابودی کشاندند، حال آنکه این لیست متشکل از والدینی است که نه تنها الگوی زندگی اولاد خود بودند، بلکه در بسیاری از نقاط به پیشرفت و پیروزیت آن ها یاری کردند.

در این مقاله سعی داریم به برترین پدرهای تاریخ بازی های ویدیویی و مروری کوتاه از زندگی آن ها بپردازیم.

10. کوروو آتانو و امیلی (Dishonored)

در بازی دیسانرد شما نقش بادیگارد و معشوقه ملکه جسامین کالدوین را ایفا می کنید که به واسطه توطئه گروهی از اشراف به قتل می رسد. میراث رابطه جنجالی این دو نفر دختری به نام امیلی است که وارث برحق تاج و تخت امپراتوری جزایر محسوب می شود.

در طول بازی کوروو با پس زدن مرگ و بدست آوردن قدرت های ماورا ءالطبیعی همه خائنان را به قتل می رساند و در نهایت دختربچه خود را پیدا می نماید. بااینکه روایت دیسانرد فرصت کافی برای شکوفایی رابطه این دو نفر نمی دهد، دنباله این بازی کوشش های قهرمان داستان را برای تعلیم امیلی در دوران جوانی و تبدیل کردن او به یک جنگجو به تصویر می کشد. اگر اکنون امیلی آتانو با اقتدار بر جزایر حکمفرمایی می نماید، این قدرت و تجربه را مدیون پدر خود کوروو است.

9. بیگ باس و سالید اسنیک (Metal Gear Solid)

پیرو آنچه که بالاتر در خصوص پدران و میراث نفرین شده آن ها گفته شد، شاید انتخاب سالید اسنیک و بیگ باس از مجموعه بازی های متال گیر سالید (Metal Gear Solid) کمی جنجالی یا حداقل خاکستری به نظر برسد. اما با توجه به اینکه اسنیک به عنوان یک کلون تقریبا همه ویژگی های مهیب خود را از پدرش بیگ باس گرفته و همچنین در سال های اول خدمت خود به عنوان یک افسر در گروه فاکس هاند توسط خود او تعلیم داده شد، می توان ادعا کرد که تا حدی دستاوردهای افسانه ای حرفه خود را به او بدهکار است.

بااینکه این پدر و پسر بیشتر سال های زندگی مشترک خود را به عنوان دشمن می گذرانند، بیگ باس در نهایت به نقطه ای می رسد که بتواند به پسر خود افتخار کند. تجدید ملاقات نهایی آن ها در خاتمه بازی MGS 4: Guns of the Patriots هنوز هم از مهم ترین صحنه های تاریخ صنعت است که هر مخاطبی را با بار احساسی خود منقلب می نماید، بخصوص اگر داستان تراژیک این دو سرباز را از ابتدا دنبال نموده باشید.

8. اتان مارس و شان مارس (Heavy Rain)

اتان مارس هم از نظر شخصیتی احتمالا در همین دامنه خاکستری قرار می گیرد، به طوری که مسلما نمی توان به او لقب پدر سال را داد. بااین حال، وقتی قهرمان بازی Heavy Rain پسر اول خود را از دست می دهد، از هیچ کوششی برای نجات دادن دومین فرزند خود یعنی شان چشم پوشی نمی نماید.

البته با توجه به ذات تعاملی بازی، این تصمیم های شماست که کیفیت رابطه اتان و شان را معین می نماید و حتی در نهایت این شما بازیکنان هستید که سرنوشت میان مرگ و زندگی را معین می کنید. با همه این تفاسیر، می توان به جرأت گفت که اتان مارس حاضر است همه دنیا را به آتش بکشد تا عزیزان خود را نجات دهد. شاید این جمله چندان او را از نظر اخلاقی و شخصیتی تصدیق نکند، اما همه ما دوست داریم پدرانمان قهرمانانی غیرقابل توقف باشند که از هیچ کاری برای یاری کردن به ما دریغ نمی نمایند.

7. هری میسون و شریل (Silent Hill)

وقتی هری همسرش جودی را از دست می دهد، دخترخوانده اش شریل تبدیل به مهم ترین و باارزش ترین رابطه زندگی او می شود. هری پدری متعهد و مسئولیت پذیر است که نسبت به فرزند خود عشق بی نهایت دارد؛ عشقی که باعث می شود مقابله با هیولاها و شیاطین سایلنت هیل را به جان بخرد و با شجاعتی مثال زدنی بارها جان خود را در خطر بیندازد تا شریل را نجات دهد.

شاید اگر خیلی ها جای هری میسون بودند، در همان ابتدا از ترس پا به فرار می گذاشتند یا چنین جستجویی را بی فایده تلقی می کردند. در خاتمه اصلی بازی، میسون بالاخره شریل را پیدا می نماید و با شکست دادن اهریمنی که قصد تسخیر روح او را دارد، با دختر بازمتولدشده خود پیروز به فرار از سایلنت هیل می شود. بی پروایی هری بی شک او را در لیست بهترین پدرهای تاریخ قصه گویی قرار می دهد.

6. لی اورت و کلمنتاین (The Walking Dead)

لی به عنوان قهرمان اصلی بازی واکینگ دد اثر تل تیل از همان سال 2012 با عمق و پیچیدگی های شخصیتش در ذهن گیمرها ماندگار شد. داستان پروفسور اورت از جایی شروع می شود که بخاطر قتل یک سناتور که با همسرش رابطه برقرار نموده بود، توسط دادگاه گناهکار شناخته و راهی زندان می شود. از شانس او، در همان لحظات آخرالزمان دنیای مردگان متحرک رقم می خورد و لی هم آزادی خود را حفظ می نماید.

بازی تل تیل لی را شخصیتی باهوش، توانمند و باعلم نشان می دهد که می تواند خود را از هر مخمصه ای نجات دهد. اما سرنوشت او وقتی عوض می شود که در راستا با دختری به نام کلمنتاین آشنا می شود. این نوجوان به دنبال پدر و مادر خود می شود و لی هم در طول 5 اپیزود فصل اول بازی به او یاری می نماید. در این راستا، این دو رابطه بسیار نزدیکی با هم برقرار می نمایند و لی هم از سیر تا پیاز مهارت های لازم برای زنده ماندن در طبیعت را به او می آموزد. حتی در آخرین لحظاتش، لی به کلمنتاین با اشاره به اینکه برای روبروه با دنیای بیرون آماده شده است قوت قلب می دهد. شاید او پدر واقعی کلمنتاین نبوده باشد، اما با فداکاری های خود بارها زندگی او را نجات می دهد.

5. کریتوس و آتریوس (God of War)

قبل از اتفاقات مجموعه خدای جنگ کریتوس یک سرباز اسپارتانی بود که عشق به خانواده را به عنوان یک ارزش لاینفک از هویت خود در زندگی می دانست. اما وقتی آرس او را فریب داد تا به دست خود همسر و فرزندش را بکشد، کریتوس احساسات و عواطفش را پشت دیواری یخی پنهان کرد و در راستا دریافت انتقام از خدایان یونانی قدم گذاشت که چیزی جز نابودی و ویرانی برای خودش و دنیایش نداشت.

اما در سال های بعدی، کریتوس باری دیگر توانست آرامش زندگی گذشته خود را در قالب خانواده ای جدید پیدا کند. علیرغم این فرصت تازه، جنگجوی افسانه ای قصه ما در ابتدا نمی توانست آن طور که باید با فرزند جدیدش آتریوس رابطه ای عمیق برقرار کند. تقلای این دو برای نزدیک شدن به هم یکی از ابزارهای اصلی روایت بازی God of War جدید بود و شکی نداریم که در نسخه های بعدی به تکامل بیشتری دست پیدا می نماید.

نباید منکر شد که کریتوس نقطه مقابل هر تصوری ست که شما از یک پدر خوب دارید، اما در عین حال نباید فراموش کنیم که او در نهایت توانست از پس سخت ترین چالش عاطفی زندگی اش بربیاید و آتریوس را به عنوان فرزند و مسئولیت خود بپذیرد.

4. جان مارستون و جک مارستون (Red Dead Redemption)

شاید تنها نقطه روشن در زندگی تراژیک جان مارستون فرزندش جک باشد. در طی اتفاقات بازی رد دد ردمپشن، جان با گناهان زندگی قبلی خود به عنوان یک یاغی روبرو می شود. اما مسئله ای که در نهایت به او رستگاری می بخشد تربیت فرزندش و نشان دادن راهی بهتر برای زیستن است. جان نه تنها به جک بسیار اهمیت می دهد و درس های مهم زندگی را برای زنده ماندن در دنیای بی رحم غرب وحشی به او می آموزد، بلکه در شرایط خاص با او بسیار سخت گیرانه رفتار می نماید.

جان در کنار کوشش های بی وقفه اش برای برآورده کردن انتظارات فرزندش از یک پدر خوب، حتی نشان می دهد که یک شوهر نمونه برای همسرش است و هرگز تحت هیچ شرایطی به او خیانت نخواهد کرد. در نهایت تحسین برانگیزترین حرکت جان برای خانواده اش فدا کردن خود است که در تعبیر دیگر قهرمانانه ترین کاریست که یک انسان قادر به انجام آن است. در خاتمه داستان، جک صاحب زمین های پدرش می شود و ضمن انتقام دریافت از قاتل او، تصمیم می گیرد زندگی جدیدی را فارغ از گذشته تاریک خانواده خود شروع کند که نویددهنده یک زندگی آرام تر و آینده ای باثبات تر برای او است، زندگی ای که با فداکاری پدرش ممکن نبود.

3. گرالت و سیری (The Witcher)

اینکه چطور سرنوشت گرالت و شاهدخت سیریلا فیونا الن ریانون به هم پیوند خورد قصه ایست که سر دراز دارد. اما بعد از نابودی قلمرو سینترا و کشته شدن ملکه کالانته، سیری تنها خانواده خود را از دست داد. برای همین طولی نکشید که به لطف قانون غافلگیری و قدرت جادویی آن در دنیای ویچر، گرالت و دخترخوانده اش باری دیگر به هم رسیدند. در طی سال های آینده، قهرمان روایت ما هر ترفند و مهارتی که داشت به سیری یاد داد و از او یک جنگجوی کارکشته ساخت.

پس از آنکه راستا هیولاکش موردعلاقه ما از شاهزاده جدا شد، گرالت طی سال های طولانی همه دنیا قلمروهای شمالی را برای پیدا کردن و نجات دادن او زیر و رو کرد. این تقلا برای نجات دادن یکی از عزیزترین افراد زندگی گرالت حتی در بازی های ویچر از سی دی پراجکت رد به یک ابزار روایی تبدیل شد، تا جایی که بازی سوم یعنی وایلد هانت (The Witcher 3: Wild Hunt) باز هم بر محور نجات دادن سیری از جنگجویان بی رحم اردین ساخته شد.

وقتی پای سیری در میان باشد، گرالت به نیرویی ترسناک تبدیل می شود که هرشخصی را که سر راهش قرار بگیرد از بین خواهد برد. این تعهد مثال زدنی باعث می شود که ویچر داستان ما در زمره بهترین پدران تاریخ بازی های ویدیویی قرار گیرد.

2. جول و الی (The Last of Us)

یکی از اصلی ترین رسالت های داستانی در مجموعه The Last of Us به تصویر کشیدن دنیای ظالم پساآخرالزمانی و افول نجابت انسانی در آن است. در واقع دنیا خیالی آخرین ما دائما به بازیکنان یادآوری می نماید که باید اتفاقات بد و ناگوار را به عنوان بخشی جدانشدنی و اجتناب ناپذیر از زندگی شخصیت های اصلی داستان یعنی جول و الی بپذیرند.

اما برخلاف برخورد بی رحمانه و خشونت آمیز جول با انسان های دیگر - که البته با هدف بقا و دوام زندگی انجام می شود - او در تکامل شخصیتی خود آرام آرام به یک پدر خون گرم و مسئولیت پذیر تبدیل می شود که از هیچ کوششی، حتی در دنیای تاریک بازی، برای ساختن یک زندگی بهتر برای فرزند خود دست نمی کشد. جول که با از دست دادن دختر خود سارا به انسانی سرد و منزوی تبدیل شده بود، کم کم با ورود الی به زندگی اش باری دیگر دریچه قلب خود را به عشق پدری باز می نماید.

ممکن است عده ای بر این باور باشند که تاثیرات منفی جول بر الی بیشتر از تاثیرات مثبت او بوده باشد. اما در جامعه ای که در آن برای بقا باید به قانون جنگل متوسل شد، کاری که جول برای دخترخوانده اش کرد شاید در نهایت بارها جان او را در شرایط سخت نجات داده باشد. علاوه بر این، یکی از ویژگی هایی که جول را به چنین پدر شایسته و البته شخصیت محبوبی تبدیل می نماید این است که ثابت نموده حتی در سخت ترین شرایط و دشوارترین لحظه ها می توان به او تکیه کرد.

1. ایلای ونس و الیکس (Half-Life)

ایلای ونس از تاثیرگذارترین شخصیت های دنیای بازی های هف لایف است. او نه تنها دانشمندی کم نظیر است که به گوردون فریمن در حادثه بلک میسا یاری می نماید، بلکه از مهم ترین عناصر نیروی مقاومت در برابر موجودات فضایی کمباین است.

علیرغم بار سنگین مسئولیت نجات دنیا، ایلای هرگز حتی برای لحظه ای از دخترش غافل نمی شود و تحت هر شرایطی عشق خود را از او دریغ نمی نماید. وقتی الیکس کوچک بود، ایلای برای او یک سگ روباتی ساخت تا او را از خطرات متعدد سیاره زمین نابودشده نجات دهد. این دانشمند عظیم دائما با الفاظی چون عزیزم عشق خود را به دخترش نشان می دهد. در نهایت وقتی الیکس و گوردون برای نجات دادن او به نوا پراسپکت می آیند، ایلای تصمیم می گیرد که خود را فدا کند تا آن ها بتوانند از این زندان وحشتناک فرار نمایند.

برعکس آنچه که از کلیشه های روایی در ذهن ما نهادینه شده، آخرین جمله ایلای به دختر خود رازی نبود که بتواند به واسطه آن دنیا را نجات دهد، بلکه به سادگی گفت: دوستت دارم. اگر بخواهیم در دنیای آخرالزمانی به دنبال پدری باشیم که از همه نظر ایده آل و نمونه باشد، مسلما ایلای ونس معقول ترین گزینه ما خواهد بود.

مسلما شما هم در ذهن خود نامزدهای دیگری برای این لیست دارید، چرا که تا به امروز پدر و فرزندهای زیادی داستان خود را در مدیوم بازی های ویدیویی برای مخاطبان تعریف نموده اند. حتی خیلی ها ممکن است معیارهای متفاوتی در تعریف یک والد قابل توجیه داشته باشند. با این حال، شکی نیست که افراد این لیست از الهام بخش ترین شخصیت های زندگی فرزندان خود بوده و با تصمیم ها و رفتار خود بر سرنوشت خیلی ها تاثیر گذاشته اند.

نظر شما در این باره چیست؟ و کدامیک از پدران تاریخ بازی های ویدیویی را جایگزین یکی از گزینه های این لیست خواهید کرد؟

منبع: دیجیکالا مگ
انتشار: 24 خرداد 1400 بروزرسانی: 24 خرداد 1400 گردآورنده: kishnet65.ir شناسه مطلب: 1641

به "10 پدر برتر تاریخ بازی های ویدیویی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "10 پدر برتر تاریخ بازی های ویدیویی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید