تفال به حافظ 22 دی ماه 1400؛ کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت
به گزارش سفر به کیش، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت
تا رفت مرا از نظر آن چشم دنیا بین
کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت
بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش
آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت
دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم
سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت
از پای فتادیم چو آمد غم هجران
در درد بمردیم چو از دست دوا رفت
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت
احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست
در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت
دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید
هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت
ای دوست به پرسیدن حافظ قدمی نه
زان پیش که گویند که از دار فنا رفت
توضیح لغت: رفت: سپری شد و گذشت /سعی: به شتاب رفتن و دویدن /دار فنا: به فتح فاء سرای نیستی و ناپایداری و به استعاره مقصود دنیاست.
تفسیر عرفانی:
آن زیبارو که دیشب از بالین ما جدا شد، چه کار اشتباهی از ما دید که این تصمیم ناصواب را گرفت. راهیان راه نور، هر دم در فراق دوست در رنج و غم به سر می برند و همیشه خواستار وصال او هستند و برای دستیابی به این وصال، شب و روز در حال دعا به درگاه معشوق هستند تا شاید به لقای او دست یابند.
تعبیر غزل:
به زودی مسئله ای برایت پیش می آید و گرفتار می شوی. تو از آن مطلع نیستی و با آغوش باز به استقبال آن می روی. ولی به سرعت متوجه اشتباه خود می گردی.
منبع: فرارو